این هفته سعی کردیم با توجه به روزهای سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ و همزمانی آن با انقلاب مصر به مقایسه ای تطبیقی درباره ی شرایط پدید آورنده ی دو حرکت مردمی و تفاوت هایشان بپردازیم و دریابیم که آیا انقلاب مصر ملهم از جنبش سبز بوده یا موفقیت آن می تواند الهام بخش پیروزی جنبش اعتراضی در ایران باشد.
دوشنبه، یازدهم بهمن، سی و یکم ژانویه:
دکتر عباس میلانی، مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد، درباره ی احتمال تکرار ماجراهای منتهی به انقلاب ۵۷ در مصر گفت چون اعتراضات هم مبارک و هم آمریکایی ها را غافلگیر کرد ممکن است وضعیتی که در ایران رخ داد در مصر هم رخ دهد. اما، باید دید آیا نیروهای دموکرات مصر این درایت را خواهند داشت که در دامی که دموکرات های ایران افتادند و زیر پرچم اسلامی رفتند نروند که مآلا هدفش چیزی جز استبداد نیست.
دکتر رسول نفیسی، استاد جامعه شناسی دانشگاه استریر، گفت مبارک تجربه ی متفاوتی نسبت به شاه دارد او تحولات سال های گذشته در اروپای شرقی، انقلاب ۵۷، انقلاب نیمه تمام سبز، و انقلاب تونس را در حافظه اش دارد و بنظر می آید قصد دارد قدرت را نگاه دارد و اجازه ندهد ماجرای انقلاب ۵۷ تکرار شود. نفیسی درباره ی شباهت ها و مغایرت ها گفت مصر کشوری فقیر است و اعتراضات ریشه های اقتصادی دارد. در ایران مردم خواستی دموکراتیک داشتند اما، توسط روحانیت کودتایی رخ داد. نفیسی تاکید کرد در مصر اخوان المسلمین پس از سرکوب در زندان تغییر مسیر دادند و از حرکت های خشونت بار دست کشیدند و این می تواند علامت خوبی برای آینده ی مصر باشد.
دکتر میلانی با اشاره به اینکه اخوان شباهت زیادی به نواب صفوی یکی از متحدین آیت الله خمینی دارد که مغضوب آقای بروجردی بود گفت صفوی با اخوان و سید قطب روابط نزدیکی داشت. میلانی یادآوری کرد در ایران آیت الله طالقانی در آستانه ی انقلاب کتاب نائینی را تجدید چاپ کرد و مقدمه ای بر آن نوشت که حکایت از مخالفت با حکومت ولایت فقیه و حکومت روحانیون داشت و تاکید کرد که دموکراسی قبل از ظهور امام زمان بهترین حکومت است. میلانی خاطرنشان کرد آیت الله خمینی یک بار در آن ۱۱۸ روز پیش از انقلاب از ولایت فقیه سخن نگفت. میلانی گفت آنها از طبقه ی روشنفکر مذهبی تا فداییان اسلام، حجتیه، و آدم کش داشتند. اخوان المسلمین هم تمام این شبکه را دارد کما اینکه سادات را ترور کردند. به باور میلانی مبارک اگر دیر به خواست مردم پاسخ دهد امکان تغییر مسالمت آمیز را کاهش خواهد داد و شرایط خشونت بار و فضا رادیکالیزه خواهد شد. میلانی گفت با سیر تحولات در منطقه جمهوری اسلامی باید منتظر بازگشت امام زمان باشد تا یک حکومت اسلامی دیگر در ایران بر سر کار بیاید.
به باور نفیسی آیت الله خمینی و آیت الله خامنه ای از اخوان المسلمین بسیار الهام گرفتند. خامنه ای قبل از انقلاب سه کتاب سید قطب را به فارسی ترجمه و در مجموع ۵ کتاب از او ترجمه کرد. به باور نفیسی خامنه ای در ۱۲ سالگی تحت تاثیر سخنرانی نواب صفوی قرار می گیرد.
میلانی گفت مبارک ممکن است درس غلطی از تاریخ گرفته باشد همانطور که آقای خامنه ای درس اشتباهی از شاه گرفته که اگر عقب بنشیند کار تمام است. اگر شاه امتیازاتی را که در آستانه ی انقلاب داد در سال ۱۳۵۵ می داد اوضاع فرق می کرد. مبارک سعی می کند در اقتدار بماند و این امتیازها را بدهد. اشتباه شاه این بود که به دکتر صدیقی فرصت نداد. میلانی گفت سی آی ای از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳ انقلاب را پیش بینی می کرد از این رو سعی بر این بود که شاه جبهه ی ملی را به داخل دولت بیاورد اما، آنها حاضر نشدند. البته دکتر مصدق هنوز در زندان بود و آنها عصبانی بودند و خطر خارجی هم بود. به گفته ی میلانی خمینی هم همین را فهمید که بازرگان را گذاشت و بعد زیر آب اش را زد.
نفیسی گفت شاه خودش را بیشتر از آنچه آمریکا تصور می کرد وابسته به آمریکا تصور می کرد.
میلانی در واکنش به سخنان کوروش زعیم، عضو شورای مرکزی جبهه ی ملی در ایران، که تاکید داشت اگر شاه فضا را برای ملی گرایان و حضور حتی اندک آنان در صحنه ی سیاسی باز می گذاشت شاید تندروهای مذهبی دور نمی گرفتند گفت شاه فکر می کرد دشمن اصلی اش چپ ها و ملی گرا ها هستند از این رو در دوران او شاهد گسترش حیرت آور مساجد و شمار طلبه ها هستیم. به باور میلانی جبهه ملی و دموکرات ها خود را ملعبه ی دست روحانیون کردند؛ جبهه ی ملی در زمان انقلاب سفید و انقلاب ۵۷ به جای اینکه از اصلاحات ارضی و حق رای زنان که شاه بدنبالش بود و خمینی مخالفت می کرد حمایت کنند در صف مخالفان قرار گرفتند. میلانی تاکید می کند کریم سنجابی می گوید من تنها در شرایطی دولت را می پذیرم که آقای خمینی بگوید. کسی که می توانست میراث دموکراسی در ایران را حفظ بکند دکتر صدیقی بود که حاضر شد تمام سرمایه ی سیاسی اش را هزینه کند تا مملکت را از استبداد سیاه روحانیت نجات دهد ولی نتوانست. به باور میلانی بختیار هم در این مسیر گام برداشت اما، توهم داشت که صرفا با تکیه بر میراث دکتر مصدق می تواند کشور را نجات دهد ولی مملکت نیازمند حمایت نظامی بود که بدون شاه از دست رفت.
نفیسی در مقایسه ی شرایط انقلاب مصر و جنبش سبز می گوید عامل مشترک آنها انقلاب شبکه های اجتماعی چون فیس بوک و تویتر اند که صحنه ی سیاسی جهان را دارد تغییر می دهد همانطور که در زمان تحولات در اروپای شرقی فکس این کار را کرد.
میلانی گفت رهبران ایران باید نگران باشند که باد دموکراتیکی که با جنبش سبز آغاز شد به ایران باز خواهد گشت و سرکوب راهی برای گریز از این باد نیست.
سه شنبه، دوازدهم بهمن، اول فوریه:
بحث درباره ی سانسور و آزادی مطبوعات در ایران و مصر را با نوشابه امیری، رئیس هیات مدیره انجمن بین المللی روزنامه نگاران ایرانی، نخستین خبرنگار زن ایرانی که با آیت الله خمینی مصاحبه کرد، آغاز کردیم. امیری در باره ی تفاوت شرایط حاکم بر مطبوعات در دوران انقلاب و این روزها در مصر گفت به لحاظ اینترنت و فیس بوک و امثال آن شرایط سال ۵۷ با امروز متفاوت است. ولی حضور رسانه های خارجی در ایران باعث شد بسیاری از مردم اخبار انقلاب را از آن رسانه ها بشنوند. در همان دوران اعتصاب بزرگ مطبوعات به ابتکار سندیکای روزنامه نگاران شروع شد البته اسمش این بود که در اعتصاب هستیم ولی کار می کردیم و من همان موقع رفتم نوفل شاتو. امیری گفت یادم نمی آید آن موقع روزنامه نگارانی دستگیر شده باشند یا تعدادشان طوری باشد که بتوان با امروز مقایسه کرد. امروز به دلیل قدرت وسایل ارتباط جمعی برخوردها با خبرنگاران در مصر تندتر است هر چند این برخورد با برخوردی که توسط جمهوری اسلامی با جنبش سبز شد قابل مقایسه نیست.
جواد طالعی که عضو دوره ی سیزدهم هیات مدیره ی سندیکای نویسندگان و روزنامه نگاران بود درباره ی شباهت ها میان فضای حاکم بر مطبوعات انقلاب ۵۷ و انقلاب مصر گفت شاید بزرگترین شباهت همین باشد که مردم بدون اینکه بدانند چه در انتظارشان هست خواستار رفتن شاه بودند و امروز در مصر خواستار رفتن مبارک اند. طالعی درباره ی تفاوت ها گفت آن موقع برای ساکت کردن مطبوعات کافی بود به چند روزنامه یورش ببرند و چند روزنامه نگاری را دستگیر کنند و اثر گذار هم بود. او یادآور شد که در دوران بختیار تا زمان ورود آیت الله خمینی آزادترین دوران مطبوعات را تجربه کردیم و هیچ دستگیری نداشتیم ولی در ماههای پیش از آن ممنوع القلمی داشتیم و دستگیری های کوتاه مدت که اثرگذار نبود و مطبوعات راه خودشان را می رفتند تا آنجا که به حکومت نظامی سرلشکر ازهاری انجامید و مطبوعات برای مقابله با سانسور نظامی وارد اعتصاب شدند؛ اعتصابی که تا روز نخست وزیری بختیار ادامه داشت. طالعی گفت اعتصاب مطبوعات راه را برای همان رفتاری که دولت مصر با رسانه ها انجام می دهد بست و ما فضای کنونی مصر را به دلیل اعتصابی که انجام دادیم در آن روزها تجربه نکردیم.
امیری گفت دوستان من در الاهرام می گویند دولت مصر به دلیل توجه گسترده ی بین المللی نتوانسته رسانه ها را کنترل و مانع پوشش اخبار شود به خصوص که زنجیره ای و پس از تونس رخ داد. از این رو خبرنگاران سی ان ان و الجزیره آن جا هستند. امیری به نقل از همکار مصری اش گفت یک آگاهی بر مطبوعات مصر حاکم است تا در گردش آزاد اخبار به هم یاری برسانند. مدیران مطبوعاتی در کنار مطبوعات هستند، رئیس الاهرام یک پروفسور دانشگاه و محقق است که خودش طرف اندیشه ی تحول است در نتیجه قطعا نمی توانند در مصر مطبوعات را خفه کنند.
به باور طالعی همین که ۲ میلیون نفر در میدان التحریر قاهره جمع می شوند نشان می دهد که حکومت در قطع ارتباط مطبوعات با مردم موفق نبوده و حتی گوگل اعلام کرده امکانات جدیدی را در اختیار مردم مصر می گذارد تا بتوانند اطلاعات را منتقل کنند. طالعی گفت سانسور در دوران مرگ اش است و وسائل ضد سانسور آنقدر قوی شده که هیچ حکومتی نمی تواند آن را اعمال کند.
امیری درباره ی محو شدن مرز میان روزنامه نگاری و فعالیت سیاسی گفت بعد از ۲ خرداد سیاسیون روزنامه نگار شدند و خیلی از روزنامه نگاران نتوانستند به کار اصلی شان برگردند و به نشریات تخصصی چون حمل و نقل، جامعه ی سالم، و گزارش فیلم رفتند. امیری گفت در این دوره آسیب های جدی دیدیم اما، گام های بزرگی هم برداشتیم. او سپس گفت همه آرزویم این است که روزنامه نگاری ما که باید صدای جامعه ی اش باشد و نه تریبون این حزب و آن حزب بتواند در یک چارچوب علمی کار خودش را انجام دهد.
طالعی در بخشی از برنامه با اشاره به درگذشت داریوش همایون به عنوان نمونه ای مناسب از فردی که از روزنامه نگاری برای توسعه ی دیدگاههای سیاسی اش استفاده کرد گفت مرحوم همایون از زمان جنگ جهانی دوم از طریق فعالیت در حزب سومکا که طرفدار سیاست آلمان در جریان جنگ جهانی در منطقه بود وارد کار سیاسی شد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد وارد مطبوعات شد و بزرگترین دستاوردش راه اندازی روزنامه آیندگان بود که بخش قابل توجهی از روشنفکران که الزاما موافق رژیم پهلوی نبودند را در آنجا دور هم جمع کرد. او زندانی شد و از روزنامه نگاری برای توسعه ی دیدگاه سیاسی اش استفاده کرد. طالعی گفت اساسا روزنامه های ایران در محافل سیاسی شکل گرفت. وقایع اتفاقیه از سوی دربار منتشر شد. روزنامه قانون در خارج از کشور منتشر شد با این مضمون که تا زمانی که قانون در ایران نباشد هیچ کاری نمی توان انجام داد. در دوران مشروطیت هم روزنامه ها اکثرا توسط صاحبان اندیشه ی سیاسی منتشر می شد. در دوران ۲۸ مرداد هم چنین بود. به اعتقاد طالعی در دهه ی ۴۰ دو اتفاق تاریخ مطبوعات را متحول کرد یکی ایجاد دانشکده ی علوم ارتباطات اجتماعی بود که زنده یاد دکتر مصباح زاده که خانم امیری فارغ التحصیل آن دانشکده هستند پایه گذارش بود و دیگری انتشار آیندگان که مطبوعات را به سمت حرفه ای شدن و علمی شدن پیش برد و بعد از انقلاب چرخش پیدا کرد. از خرداد ۱۳۷۶ روزنامه ها را رجال سیاسی منتشر می کردند. این برای جامعه سم بزرگی است برای اینکه مطبوعات را ارگانی می کند و جریان آزاد اطلاعات را محدود می کند. از این رو مطبوعات بیشتر صدمه می بیند تا سودی برده باشد از این روند.
امیری در پایان گفت خشونت از عوامل اصلی خودسانسوری است یعنی سانسور را درونی می کند.
طالعی یادآوری کرد که سانسور و خفقان از همان روزهای انقلاب با اخراج روزنامه نگاران از کیهان و تعطیلی آیندگان در تابستان ۵۸ و بسته شدن ۵۲ روزنامه آغاز شد. به باور او حکومت اسلامی از آغاز با مطبوعات مشکل داشت و خواستار کنترل گردش آزاد اطلاعات در جهت ایدئولوژیک بود. طالعی گفت ما این مساله را در تمام دوران حیات جمهوری اسلامی داشته ایم به غیر از دوره ی کوتاه خاتمی آن هم به دلیل آنکه بخشی از قدرت خودش صاحب مطبوعات بود.
چهارشنبه، سیزدهم بهمن، دوم فوریه:
دکتر حسین قاضیان، جامعه شناس، پژوهشگر مهمان دانشگاه سیراکیوز، نویسنده ی کتاب جلال آل احمد و گذار از سنت به تجدد، در باره ی نقش جنبش روشنفکری پیش از انقلاب در سقوط شاه گفت در یک نگاه کلی جامعه ی روشنفکری توانست مواد و مصالح فکری را برای انقلاب فراهم کند و این منحصر به یک دیدگاه فکری معین یعنی دیدگاه مذهبی که بعدا غالب شد نبود بلکه وجه غالب روشنفکری در تقلا و تمنای انقلاب بود و صداهای دیگر در زیر این صدای غالب محو شده بود و کمتر شنیده می شد و خریداری داشت به علاوه روشنفکری آن دوره کماکان تحت تاثیر گفتمان های وسیع تری قرار داشت که در سطح جهانی رونق داشت و اغلب چپ بود و مدافع حرکات انقلابی. از این رو روشنفکری ایران و دست کم وجه غالب آن وضعیت موجود را طوری می دید که راهی جز انقلاب برای رهایی اجتماعی وجود ندارد و رهایی اجتماعی هم در رهایی سیاسی دیده می شد و رهایی سیاسی هم تنها در سرنگونی رژیم حاکم خودش را نشان می داد. البته رفتار رژیم حاکم گواه این بود که گویی روشنفکران درست فکر می کنند برای اینکه حکومت راهی برای رسوخ دیدگاههای دیگر باز نمی گذاشت و دیگری و دیگران را به درون قلعه ی خودش راه نمی داد به این تفسیر روشنفکران وجاهتی بخشیده بود برای همین روشنفکرانی که این تفکر را تولید می کردند افکارشان مثل برگ زر خریداری می شد و مصرف می شد و در نتیجه می توانست موجب بسیج اجتماعی بشود که شد و انقلاب نتیجه ی این بسیج اجتماعی بود که از درون آن فکری که آن موقعیت تولید کرده بود بیرون آمد.
فرج سرکوهی، سردبیر مجله ی آدینه، گفت نباید روشنفکری را به مثابه ی یک کل تحلیل کرد و افزود آثار روشنفکران مثل برگ زر خریداری نمی شد نگاهی به تیراژ کتاب ها و نشریات در آن دوران که سه تا پنج هزار جلد بود نشان از این واقعیت دارد. یکی از دلایلش هم این بود که رژیم شاه راه فعالیت را بر بسیاری از روشنفکران بسته بود. سرکوهی گفت بعضی از روشنفکران طرفدار بازگشت به سنت بودند و در زیر مجموعه ی شهبانو فرح چون مرکز حفظ و اشاعه ی موسیقی و جشن هنر فضا داشتند.
سرکوهی تائید کرد این درست بود که اکثریت روشنفکران مخالف رژیم شاه بودند و دلیلش هم روشن بود چون این حرکت از ۲۸ مرداد شروع شد اما، روشنفکران در ایران پیش از انقلاب گروههای گوناگونی بودند. کسی مثل خانلری کسوت وزارت پوشید و طرح سپاه دانش را ارائه کرد و روشنفکران حزبی بودند که در حزب توده و سازمان فداییان به انقلاب و خمینی نزدیک بودند.
او یادآوری کرد روشنفکران مستقلی بودند که هشدار می دادند انقلاب ممکن است منجر به استبداد بشود که این هشدارها ناشنیده ماند.
به باور سرکوهی روشنفکران غیرمذهبی آن زمان نفوذی که بتوانند لایه های اجتماعی را حرکت بدهند نداشتند روشنفکران مذهبی هم به دلیل ارتباط با روحانیت نفوذ اندکی در میان مردم داشتند.
جمشید چالنگی که می گوید در مجموع نوزده سال را در مصر زندگی کرده و فعالیت ژورنالیستی داشته در مقایسه ی شرایط حاکم بر جنبش روشنفکری امروز مصر و جنبش روشنفکری آن روزها در ایران گفت سندیکای روزنامه نگاران و نویسندگان سالیان مدیدی است که در مصر فعال است و مستقل عمل می کند مطبوعات نسبتا آزاد وجود دارد و انتشار کتاب اگر در مصر میسر نباشد در بیروت چاپ می شود و به مصر بازمی گردد. چالنگی گفت روشنفکری ایران در سال ۵۷ نسبت به مشروطه عقب رفت از این روست که آل احمد می گوید پیوند روشنفکران با روحانیون راه نجات ایران است در حالی که در مصر روشنفکران حرف مستقل خودشان را می زنند و خیلی هم با احتیاط به این وضعیت نگاه می کنند. در همین فضا است که فردی چون احمد فواد نجم، شاعر چپگرا، می گوید اخوان المسلمین آنطور که گفته می شود خطرناک نیست. چالنگی گفت اگر اختناقی در ایران بود روشنفکر هم به نوعی از آن استفاده می کرد کار رهبری حزب را می کرد اما، در مصر نویسنده نویسنده است و کسی برای حرف او حاضر نیست زندان برود.
سرکوهی متذکر شد درست است که فضای روشنفکری مصر و ایران با هم متفاوت است اما، صحبت از اینکه روشنفکری ایران سود اختناق را می برد غیرمنصفانه است. سرکوهی گفت روشنفکری از اختناق رنج می برد و اینطور نبود که همه کار حزبی بکنند اقلیتی بودند که از حزب توده، جبهه ی ملی، و سازمان فداییان حمایت می کردند و استقلال روشنفکری را فدای وابستگی به احزاب کرده بودند که نشان دهنده ی عقب ماندگی فکری شان بود؛ ولی اکثریت روشنفکران ایران حزبی نبودند. سرکوهی گفت اینکه آقای آل احمد گفته بود روشنفکران و روحانیون باید با هم متحد بشوند تاکید می کنم نباید روشنفکران را یک کل یک شکل ببینیم. به باور او کسانی مثل آل احمد، دکتر نراقی، و فردید روشنفکرانی بودند که بعضی در درون حکومت و بعضی در مقام منتقد خواستار بازگشت به سنت و هویت مذهبی بودند اما، بسیاری از روشنفکران غیر مذهبی خواستار پیوند با روحانیت نبودند. سرکوهی در ادامه گفت بخشی از عقب ماندگی روشنفکری ما ناشی از فقر فلسفی و استبداد بود.
قاضیان در واکنش گفت درست است که نباید روشنفکری را به شکل یک کل نگاه کرد اما تاکید من بر گفتار روشنفکری بود که غلبه کرد و آن روشنفکر مذهبی بود که وجه غالب را یافت و حرف هایش مثل برگ زر خریداری شد. وقتی شما در اوان انقلاب تیراژ میلیونی یا دست کم چند صدهزاری آثار شریعتی و آل احمد را می بینید گواه این است که مردم طالب و خریدار این فکر هستند. این تفکری است که به متن جامعه می آید و موجب بسیج اجتماعی می شود و انقلاب را پدید می آورد. قاضیان یادآور شد ما در پی توزیع امتیازات ارزشی نیستیم که چه کسی چه حرفی را زودتر زده یا دیرتر بحث این است که اگر کسی نکته ی پیشگامانه ای گفت چرا خریداری نشد چرا وجه غالب پیدا نکرد و سایر روشنفکران به آن نپیوستند. قاضیان در باره ی این چرایی گفت یک دوگانگی وجود داشت که روشنفکران یا باید نقش خادم را بازی می کردند یا نقش خائن را. از منظر حکومتی اگر نمی خواستند خائن باشند نباید حرفی می زدند. قاضیان گفت شرایط به گونه ای بود که در جامعه خادمان خریداری پیدا نمی کردند اما، آنهایی که اجازه ی کار پیدا نمی کردند حتی اگر مزخرف ترین حرف را می زدند مردم فکر می کنند حرف مهمی می زنند. قاضیان در ادامه افزود این وضعیت انقلابی ایجاد شده است که اجازه نمی دهد گروهی میانه رو حرف بزنند و حرفشان خریداری داشته باشد. این چیزی نیست که در مصر وجود داشته باشد در مصر این میزان از شقاق اجتماعی وجود ندارد گرچه حکومت سرکوبگری بر سر کار بوده اما، هنوز جامعه ی مدنی وجود دارد احزاب وجود دارند مطبوعات تقریبا آزادند در حالی که در جامعه ی ایران اینها تقریبا به اضمحلال کامل رفته بودند و نقش صوری داشتتند و باید نقش خادم را ایفا می کردند.
چالنگی در بر شمردن وجوه تفارق دیگر جامعه ی روشنفکری مصر و ایران می گوید در میان روشنفکران مصر مقوله ی کشور مصر بسیار مهم است در حالی که در سال ۵۷ وطن از دریچه ی مصالح و خط مشی سیاسی دیده می شد. فواد نجم با حکومت مصر مخالف است اما، دهها ترانه در وصف مصر دارد. اما، اگر در پیش از انقلاب کسی از ایران شعر می گفت در جامعه ی روشنفکری به عنوان آدم دولت شناخته می شد.
قاضیان درباره ی یاس اجتماعی و تاثیر آن بر روشنفکران و جوامع دیگر گفت یاس اجتماعی یکی از منابع تغذیه کننده ی جنبش هایی هستند که یکباره فوران می کند در جامعه و اغلب هم خلاف انتظار است ولی به دشواری بتوان میان مصر و ایران مقایسه ی یک به یک انجام داد. رژیم ایران سعی می کند معنای متفاوت خودش را روی وقایع مصر بگذارد و نگذارد شباهت سازی ها منبعی برای تغذیه ی کسانی بشود که می خواهند علیه او در ایران اقدام بکنند. به علاوه باید توجه کنیم ما در ایران با یک تعلیق شدید گفتمانی مواجه هستیم در جامعه ی مصر هنوز مذهب یکی از منابع تغذیه کننده است به عنوان یک ایدئولوژی بسیج گر که در کنار ملی گرایی هر دو کمک می کنند جامعه ی مصر ایده و تصویری از آینده ی خودش داشته باشد. در جامعه ی ایران ما فاقد چنین وضعیتی هستیم.
سرکوهی درباره ی مهمترین تفاوت روشنفکر امروز و روشنفکر گذشته گفت روشنفکر امروز شروع کرده به نقد فرهنگ جامعه ی ایرانی و روشنفکری ایران، نقد سنت و هویت و همه عناصر سازنده ی فرهنگ ایرانی و دوم اینکه بخش عمده ای از روشنفکری کنونی از وابستگی به مذهب و ایدئولوژی های دیگر رها شده و این دو مولفه می تواند در تحول روشنفکری ایران بسیار موثر باشد.
پنج شنبه، چهاردهم بهمن، سوم فوریه:
حسین علیزاده، دبیر اول دفتر حفاظت از منافع ایران در قاهره طی سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲ در دوران دولت خاتمی، در پاسخ به دلایل روابط پر فراز و نشیب ایران و مصر گفت روابط ایران و مصر بیشتر تابع متغیر خارجی بوده است. ایران و مصر در دو دوره قطع روابط داشتند یکی در دوره ی در قدرت بودن ناصر در مصر و شاه در ایران و مورد دیگر زمان انقلاب اسلامی و موقعی که آیت الله خمینی در ایران و انور سادات در مصر قدرت را در دست داشتند. در هر دو مورد قطع روابط دو کشور به موضوعیت اسرائیل بر می گردد. در دوره ی دولت آرمانگرای جمال عبدالناصر رابطه ی شاه با اسرائیل برای ناصر تنفرآور بود و منجر به قطع روابط شد. اما، موقعی که ناسیونالیستی مثل سادات به قدرت رسید که تمام ایده آل های ناصر را شست و به کناری گذاشت و به طرف روابط با اسرائیل رفت، در جمهوری اسلامی ایران یک نظام آرمانگرا به رهبری آیت الله خمینی به قدرت رسیده بود که این بار نوبت ایران باشد که تنفر خودش را نشان بدهد و بخواهد قطع رابطه کند. حال پرسش این است که اگر تنفر از اسرائیل به قوت خود باقی است چرا آقای احمدی نژاد قصد تجدید رابطه با ایران را مطرح می کند؟ علیزاده در باره ی عامل مشترک نگرانی سادات و شاه نسبت به قدرت گرفتن بنیادگرایان اسلامی گفت فراموش نکنیم که مصر پایگاه نضج اخوان المسلمین و تفکر الهجرت و تکفیر است و همین تفکر اخوانی است که بعد از طریق نواب صفوی به ایران می آید و از طریق فداییان اسلام در جمهوری اسلامی به نحوی بروز و ظهور پیدا می کند. علیزاده یادآوری می کند پیش بینی انور سادات درباره ی ظهور اسلامگرایان بسیار درست بود. زمانی که من در سفارت ایران در قاهره کار می کردم هر موقع که آقای خاتمی بحث تجدید رابطه با مصر را مطرح می کردند همواره این نگرانی از سوی مصری ها مطرح می شد که شما مجددا آن بنیادگرایی اسلامی را به خاک ما بازخواهید گرداند. اخیرا هم شنیدید که گروهی از اعضای حزب الله لبنان در مصر دستگیر شدند که موجب تنش هایی میان دولت مصر و حزب الله و دولت مصر و ایران شد. ولی بنیادگرایی اسلامی واقعیت بسیار مهمی است که در مصر وجود دارد.
دکتر مجید محمدی، استاد جامعه شناسی، درباره ی دلایل فراز و نشیب های فراوان ایران و مصر پیش و پس از انقلاب گفت رقابت هم بر سر هژمونی و هم رقابت ایدئولوژیک بود. ایرانی پان ایرانیسم را و مصری ها پان عربیسم را تبلیغ می کردند. دولت مصر پس از انقلاب هم برغم تمایل جمهوری اسلامی برای از سر گیری روابط با قاهره بدلیل دغدغه های امنیتی پرهیز می کرد از نزدیکی به ایران.
محمدی گفت در دورانی پیش از انقلاب رژیم مصر روابط ایران با اسرائیل را عامل مساله ساز می دانسته بعد از انقلاب این ایران بوده که رابطه مصر با اسرائیل را مشکل عنوان می کرده است اما، پس از انقلاب بیشتر عامل ایدئولوژیک محور سیاست ایران بوده و نه واقعگرایی سیاسی. محمدی با اشاره به روابط اقتصادی اندک ایران و مصر تاکید می کند بر خلاف روابط ایران و ترکیه که اقتصاد محور اصلی آن است درباره ی مصر هیچگاه این عامل نتوانست عامل ایدئولوژی را به حاشیه ببرد. محمدی گفت نگرانی مصر برغم تلاش های دولت خاتمی و سیگنال های مثبت احمدی نژاد ناشی از جلوگیری از بازشدن پای ایران و تقویت حماس در منطقه است.
علیزاده درباره ی تاثیر موضع گیری فعلی جمهوری اسلامی در برابر دولت مبارک بر آینده ی روابط دو کشور گفت اگر اوضاع به سمت ثبات سیاسی مصر برود که حتما و بی تردید به دلیل مسائل داخلی و شرایط بین المللی شکی ندارم که اینطور خواهد شد مصر سیاستی را که از زمان سادات در برابر ایران شروع کرد و در دوران مبارک ادامه یافت حتما توسط هر جانشین مبارک ادامه خواهد داد؛ البته اگر در ایران این حکومت بنیادگرا کماکان در راس قدرت باشد. به باور علیزاده مصری ها در سایه نگرانی از مداخلات ایران از مزیت پذیرش میلیون ها توریست از ایران به مراقد مقدس در مصر صرفنظر کرده است. علیزاده نتیجه گرفت این ادعای رهبران جمهوری اسلامی که این خیزش ملهم از انقلاب اسلامی است باطل است و گفت حتی حرکت های اسلامی کنونی در مصر تندروی کنونی در ایران را ندارد.
علیزاده در توضیح دلایل مواضع مستقل و نزدیک به ایران از سوی مصر در تقابل با انتقاد غرب از نقض حقوق بشر و فشار بر اسرائیل برای پیوستن به طرح خاورمیانه ی عاری از جنگ افزار هسته ای گفت مصر در عرصه ی موضوعات بین المللی چون توسعه ی پایدار، جمعیت، حقوق بشر اسلامی، و خاورمیانه ی عاری از سلاح اتمی با ایران اشتراکات زیادی دارد. اما، اختلاف دو کشور بر سر نزاع های ایدئولوژیک است یعنی اسلامی که مصر و شیخ الازهر معرفی می کند و ما در مدارس و حوزه های مصر می بینیم با اسلامی که در حوزه ی علمیه ی قم و اسلامی که مرجعیت آقای خامنه ای معرفی می کند از زمین تا آسمان تفاوت دارد. این همان چیزی است که سادات مخالف آن بود؛ اسلام سیاسی ظاهر شده در ایران پس از انقلاب. به باور علیزاده تا زمانی که در ایران جمهوری اسلامی و در مصر جناح های سکولار بر سر کار باشند روابط سرد خواهد ماند.
محمدی درباره ی سه مدلی که به عنوان مدل های احتمالی وضعیت آینده ی مصر عنوان کرده گفت مدل ترکیه مدلی است که در آن ارتش با قدرت و محبوب باقی خواهد ماند و تضمین کننده ی سکولاریسم خواهد بود و به فرآیند دموکراتیزاسیون در مصر کمک می کند. این مدل مثبتی است که در ترکیه شاهد آن بودیم و جریانات اسلام گرا هم در فرآیند سیاسی حل و جذب می شوند. در ترکیه این مدل به شکوفایی اقتصادی منجر شده و در صورت تحقق در مصر طرفداران دموکراسی و حقوق بشر و تجارت آزاد در دنیا استقبال می کنند.
دو سناریوی نگران کننده هم وجود دارد که ارتش مصر با توجه به تماس هایی که با ارتش اتحاد جماهیر شوروی داشته از آن الگو پیروی کنند و بعد از کناره گیری مبارک قدرت را در دست بگیرد و یک نظام مافیایی شکل بگیرد که یک دموکراسی نمایشی را به صحنه بیاورد. مدل جمهوری اسلامی ایران پس از انتخابات هم مدلی است که نظامیان حرکت مردمی را سرکوب کنند و شرایط را به گونه ای پیش ببرند که جنبش از کف خیابان ها جمع شود آن چه که در دو روز گذشته شاهد آن بودیم پیروی از الگوی ایران هست توسط آقای مبارک. مبارک به خوبی نکاتی را که در کتابچه ی سرکوب آقای خامنه ای یادداشت شده دارد دنبال می کند با آوردن نیروهای لباس شخصی به خیابان. محمدی تصریح کرد البته من در دراز مدت معتقد نیستم که این جنبش امروز مصر جمهوری اسلامی ایران را الگو قرار بدهد چون قدرت های بین الملی چنین امکانی را نخواهند داد.
علیزاده در واکنش گفت من مطلقا معتقد نیستم مبارک به سرکوب کوری که جمهوری اسلامی به آن دست زد اقدام می کند دلیل روشن آن هم موضع ارتش است که در درگیری های چند روز گذشته سعی کرده مانع برخورد میان مخالفان و حامیان مبارک شود در حالی که در ایران تمام نیروهای انتظامی و امنیتی سرکوبی کردند که از درونش کهریزک و کوی دانشگاه و بیت مراجع را داشتیم و مسجد قبا. مواردی که شما در سی سال حکومت مصر ندید. علیزاده گفت من به هیچ وجه پیش بینی نمی کنم آقای مبارک دست به سرکوب کور بزند چون او می داند مصر مبارک نیست در حالی که در ایران می گویند ایران یعنی ولایت فقیه. ایران یعنی رهبر یعنی اگر رهبر تمام بشود همه چیز در تئوری ولایت فقیه تمام شده است. در مصر ارتش بیانیه می دهد که ما درخواست های مردم را درک می کنیم اما، کجا نیروهای نظامی و انتظامی ایران چنین بیانیه هایی دادند. احمد شفیق، نخست وزیر، از مردم برای بروز خشونت ها عذرخواهی کرد در ایران از مردم برای جنایاتی که انجام گرفت یک عذرخواهی نکردند. باید توجه داشت که دولت مصر با جهان روابط حسنه دارد آقای مبارک با آقای اوباما تماس تلفنی دارد اما، در ایران یک نظام بسته از مدل کره ی شمالی حاکم است که درها را بسته اند و می گویند هر آنچه بخواهیم انجام می دهیم و به کسی هم پاسخگو نیستیم. علیزاده افزود از این رو پیش بینی نمی کنم سرکوب کور در مصر چون نمونه ی ایران صورت بگیرد.
ماشاء الله شمس الواعظین، روزنامه نگار و کارشناس روابط ایران و مصر، در ایران، به افق گفت ایران که موضع گیری جانبدارانه ای نسبت به دیگر کشورها درباره ی مصر اتخاذ کرده به دقت در انتظار شکل گیری دولت جدید در قاهره است. او با اشاره به اوضاع منطقه گفت نگرانی از سرایت این موج اعتراض در کشورهای عرب به گونه ای است که سناتور جان کری از پرزیدنت اوباما خواسته است از رهبران هم پیمان آمریکا بخواهد به اصلاحات دست بزنند.
محمدی گفت این موج سرایت کرده و احتمالا نشانه هایش را در سوریه هم خواهیم دید.
علیزاده در پایان فرازی را از سخنان مرحوم دکتر محمد مصدق از کتابش خواند که به دیدار مصدق از مصر در زمانی برمی گردد که دو کشور در آتش «دیکتاتوری» می سوختند: «مصر و ایران گرفتار یک بیماری هستند که درمان آن نیز یکی است این دو کشور باید برای در دست یافتن به استقلال شان مبارزه کنند.» علیزاده گفت اگر دکتر مصدق امروز زنده بود می گفت مشکل مصر و ایران استبداد است؛ در مصر خیزش مردم صورت گرفته و در ایران جنبش سبز.
۱ نظر:
فتنه احمدینژاد. سلام، الان تازه متوجه شدم چرا در سالروز وفات امام خمینی ، حضرت امام خامنهای فرمودند که خود امام خمینی بارها فرمودند اشتباه کردند و منظور ایشان از این حرف چه بود . با رفتار اخیر رئیس جمهور بالاخره روشن شده است که احمدینژاد با دادن نتایج آرا دروغی انتخابات به امام خامنهای، باعث شدند که حضرت امام خامنهای در ملا عام اعلام کنند که حمایت از احمدینژاد بعد از انتخابات، اشتباه بوده است. فتنه اصلی زیر سر احمدی نژاد و خائنین امثال خودش بوده و هست.ای کاش دسته احمدینژاد هم سر به خیابان بگذارند شخصاً ترتیب ایشان را هم از پشت بام خواهم داد. سرباز ولایت من هستم نه آن مشائی دزد.
ارسال یک نظر